223 - داوود
در سورۀ نگاه تو آیات نور بود
داوود نغمه خوان دلم را زبور بود
در شعله های پرشرر کوه هستیت
خوش رقصی شراره طوبای طور بود
یاقوت آتشین تو در دیدۀ پگاه
گل نم نم ترانه تنگ بلور بود
در آسمان بکوری چشم حسود شب
چشم بد از ستارۀ بخت تو دور بود
رفتم سفر کنم به بیابان جستجو
با کاروان عُمر که مست عبور بود
دیدم امیر قافله از خود خبر نداشت
این رهنمای فاصله پابند حور بود
چشمان من اگرچه بروی تو بسته بود
اشکم به مهربانی دریای شور بود
آتش گرفته لاله زغیرت چه فایده
صحرا به سرد مِهری سنگ صبور بود