وقتی که عشق کار خود آغاز میکند
غم هم برای جان و دلم ناز میکند
این راز سر به مهر اگر برقع افکند
دست تو وزبان مرا باز میکند
قانون وصل می شکند در حصار تن
کاری که مرگ فاصله انداز میکند
دل در حضور مردم بیدست وپای عشق
پیغمبرانه دعوی اعجاز میکند
قانون عشق داند ورمز نوا وشور
هرکس که سازهای جنون ساز میکند
غسل جنون نکرده به صحرا نمیرود
آنکس چو کوه دعوی اعزاز میکند