ابر چون آهنگ باران میکند
دشت وصحرا را گلستان میکند
همچو بلبل بر سراوراق گل
یار من تفسیر قرآن میکند
کوچ مرغان مهاجر راچو دیدم
این دل من یاد یاران میکند
خرمن پرهیز را پای دلم
با نگاهی آتشستان میکند
این دل من گاه شور و اشتیاق
پیش پای دوست قربان میکند
تازه فهمیدم که دنیا سنچ
نوبهاری را گلستان میکند
عمر اگر فرصت دهد بگذشته را
با قضای عشق جبران میکند
دیده میگوید به صحرا غصه را
زیر خاک عشق پنهان میکند