کلام نغز تو سحر حلال را ماند
کتاب حسن تو نقش کمال را ماند
نسیم زلف بلندت بدشت بیخبری
شمیم سرخوش باد شمال را ماند
سرود مرغ شباهنگ خاطرت ایدوست
طنین صوت اذان بلال را ماند
زقرب میشوم از محضر ارادت دور
وصال روی تو امر محال را ماند
نگاه خسته مردم ندیده صحرا
غزال وحشی دشت خیال را ماند
به گیسوان سپیدم حریف آینه گفت
خزان عمر تو سر فصل سال را ماند