صدای سبز زمان از بهار میآید
که کوچ چلچله پیش از هزار میاید
امان دهید خزان را که این مسافر درد
زراه گرم تموز و بهار میاید
نقاب ار نزند پرده دار فردا را
چه ها که بر سر این روزگار میاید
خدا و خلوت و گلواژه های عرفانی
به کیش و مذهب ما سازگار میاید
صدای نادعلی در دلم چو می پیچد
بلا و حادثه با من کنار میاید
کسی که خانه خراب خداست در همه حال
زدست مردم دنیا چه کار میاید
زخشت خانه تاریخ در خرابه شهر
صدای رستم و اسفندیار میاید
پیاده گشتم و دیدم نوشته بر دیوار
که خاک بر سر دنیا سوار میاید
کویرگور به پژواک خسته بهرام
زکوهسار بلند شکار میاید
خبر دهید به صحرا یکی ز مردم عشق
زراه دور بدنبال یار میاید