صدای سرخوشان از کوچۀ میخانه میاید
شمیم عطر مستی از لب پیمانه میاید
بهار از عشق میگوید گلستان دوست میجوید
پرستو از دیار دور سوی لانه میاید
بطور شمع گل کرده ست رقص شعله در یادم
از آن رو سوی آتش موسی پروانه میاید
به سنگستان روز جمعه چشم کودکان روشن
زدشت نیسواران بیدلی دیوانه میاید
بگوش غیرتم از رخنۀ دیوار حیرانی
صدای آشنا از خانه بیگانه میاید
چراغ ماه را مشکن بگرد ای آسمان امشب
که در صحرا صدای گریه طفلانه میاید