178 - چشمه
قاصدک مژدۀ وصال آورد
خبر از دولت وجلال آورد
در ره آسمان دو دست دعا
بهر من روزی حلال آورد
عشق از بهر صلح می کوشید
عقل بهر دلم جدال آورد
پیک خورشید از کرانۀ شب
خبر از روزوماه وسال آورد
غزلم چون قصیده شاهان
خلعتی راز طاقه شال آورد
چشم روشن شدودلم خندید
آنچه را بهر من زلال آورد
آه گلبانگ سر بلندی را
بهر من حضرت بلال آورد
رفته بودم زحال در صحرا
چشمه وگل مرا بحال آورد