چو اسب وحشی دنیا برایم رام میگردد
براه سرکشی طوفان من آرام میگردد
اگر خاموش بنشینی کنار دست ناکامی
همین دنیای نا آرام جای کام میگردد
اگر تنواره ام خاک زمین این وآن گردد
گمانم میرسد این خاک تنها جام میگردد
کسی کودر گرانحالی معین این وآن باشد
چو مردان خدا محبوب خاص وعام میگردد
بیک بار دگر رویی به من کن همچو آئینه
که این کار تو الا کرام والا تمام میگردد
من آزادم درین زندان بی دروازه هستی
اگر دنیا ومافیها برایم دام میگردد
کبوتر گر کند پرواز تا کاشانه خورشید
دگر خورشید هم از محرمان بام میگردد
مرا می زد دگر بس کن توای ساقی بدمستان
اگر ریگ بیابان گردصحرا جام میگردد