اینهمه طوفان غم هیچ تکانم نداد
یاد تو افتادم و گریه امانم نداد
گر به خطا رفته ام هست گناه دلم
آینه با راستی راست نشانم نداد
کوبۀ در کوفتم لیک زکم طالعی
حاجت دولتسرا ره به نهانم نداد
هر غزلم آیتی از دل آشفته هاست
چون که خدا جز دل مرثیه خوانم نداد
جانب صحرا شدم سایه نشین خزان
گفت زمستانیم ره بخزانم نداد