163 - مبارکباد
چگونه زلف تورا باد میدهد بر باد
گزند هردو جهان پیش تو گزند مباد
به سرزمین دلم آمدی جزاک الله
قدوم کوچ تو بر خاک من مبارکباد
مرا به قلّۀ عزت رسانده چون مصحف
کلام سبز خدایی که یار یادم داد
گشوده بند زبان مرا به واژه عشق
به مکتبی که بود بی کتاب و بی استاد
جهان که جای غم و شادیست مادر دهر
مرا برای همین راحت و مرارت زاد
صدای صحبت یارم چه خوب میاید
گمان کنم که رسیدم به کشور میعاد
برای مرد مسلمان چه آزمونی هست
وجود خوش اثر مال و همه اولاد
اگرچه فصل زمستان وخانه خوش جایی است
زنم به پهنۀ صحرا هرچه باداباد