162 - باداباد
قدر یک جنگل شب بیداد
در گلو خفته تودۀ غمباد
کیستم آشنای مریم عشق
عیسیِ دوره گرد شهر وبلاد
نقطه ای بی حساب در هستی
رقمی در تسلسل اعداد
درّه ای خفته در سکوت عمیق
کوه صبری غنوده در فریاد
در بیابان کعبۀ مقصود
بوته خاری اسیر چرخش باد
در لهیب بلند آتش عشق
سوختم همچو مرغ آتش زاد
میروم تا کویر تفته دور
در پیِ یار هرچه باداباد
رفتم و گم شدم زگام نخست
وای از این وادی و از این رخداد
تشنگی چون زمرز تاب گذشت
پایِ جانم ز جستجو افتاد
رونمودم به جانب صحرا
گفتم ای عشق خانه ات آباد