خویش را وقف جام خواهم کرد
پشت بر ننگ و نام خواهم کرد
هرکجا نام باده و جام است
در همانجا مقام خواهم کرد
کوچ را تا به مرز فاصله ها
خسته با یک دو گام خواهم کرد
هرچه دارم بغیر جلوۀ یار
هدیه بر میم و لام خواهم کرد
جان خود را برسم درویشی
وقف خاص و عوام خواهم کرد
درگه پختگی چو عیّاران
عقل را نیز خام خواهم کرد
توسن بی لجام هستی را
مثل یک بره رام خواهم کرد
تشنه کامم به همت خورشید
رو به شهر ظلام خواهم کرد
فصل زردم ولی از لوح بهار
صد گل تازه وام خواهم کرد
دوستی چون پیام قرآنست
تکیه بر این پیام خواهم کرد
من برای محبت صحرا
به طبیعت سلام خواهم کرد