157 - افشای راز
بوسم دهان خویش که افشای راز کرد
منصور وار دار مرا سرفراز کرد
نازم بآن ستاره محمود چون شهاب
روی نیاز جانب شهر ایاز کرد
قربان آن شبی که بدست دعا دلم
برصبح خیز عشق در بسته باز کرد
بعد از هزار وعده شبی آمدم بخواب
رفتم نیاز عرضه کنم یار ناز کرد
سجادۀبهار به محراب گل گشود
بار دگر به تربت صحرا نماز کرد
عشقی که بود راحت جانم به هر طرف
چل سال در درون دلم ترکتاز کرد