رهی که آمده بودم دوباره خواهم رفت
پیاده آمدم اما سواره خواهم رفت
اگر که بال مدد دست یاریم بدهد
سوار گُرده شب تا ستاره خواهم رفت
برای درد دل خود کنار سنگ صبور
برای عرض ادب پیش خاره خواهم رفت
معادباور من هست لیک با حیرت
ندانم آنکه ازاین جا چه کاره خواهم رفت
ز شهر خویش به تنگم بجانب صحرا
برای درد دلم بهر چاره خواهم رفت
برای دیدن یارم ز راه دور ودراز
به خانه اش زره ماهواره خواهم رفت