با آینه عشق روبرو خواهم کرد
با موی سپید گفتگو خواهم کرد
حرفم چو تمام شد به فرمان جنون
با عشق گذشته های وهو خواهم کرد

****************

از گفت نیاز توبه می باید کرد
از کبر نماز توبه می باید کرد
در نزد کسی که محرم دل نبود
از گفتن راز توبه میباید کرد

****************

مردان خدا مرا خجالت دادند
با آب طهور دل طهارت دادند
در میکده خدا پرستان مستان
با باده مرا غسل شهادت دادند

****************

عشق از خاک سینه سر بر کرد
روی را جانب سمندر کرد
گفت اگر سوز آتشت این است
خنده باید به کیش آذر کرد

****************

با مرغ سحر ستاره نجوا میکرد
درهای امید بسته را وا میکرد
با دیدن دست من به محراب دعا
فردای مراسپیده معنا میکرد

****************

در آینه نقش دل تجلّا میکرد
با بینش خود مرا تسلّا میکرد
میبُرد ز جلوه ام به گلدشت جنون
دیوانگی مرا تماشا میکرد

****************

مرغ حق بر شاخه سبز سرود
اینچنین می خواند با آوای رود
گر نمی آمد محمد در جهان
شک ندارم آدمیّت مرده بود

****************

با حلقۀ بندگی که در گوشم کرد
در آتش عشق خود سیاووشم کرد
تا آنکه چونی ز شکوه لب نگشایم
یک بوسه زمن گرفت و خاموشم کرد

****************

دلبر ما زما چه می خواهد
پادشه از گدا چه می خواهد
جو گندم نما پی نانست
گندم جو نما چه می خواهد

****************

ساقی امشب نهاده ساغر داد
همه را بر من قلندر داد
دل من در هوای بد مستی
گوشه ای رفت و گریه را سر داد

****************

دل من آسمان بی خورشید
جگرم پاره پاره چون ناهید
فکر امروز را اگر می کرد
مادر من مرا نمی زائید