بیچاره دلم چه محنت از یار کشید
از باغ امید میوۀ وصل نچید
در گستره جهان پهناور عشق
یک روز خوش از گذشتن عمر ندید

****************

بلبل از باغ صبوحی کوچید
خواب در چشم قناری خوشید
آفتاب آمد و نوری پاشید
شب به سر منزل امید رسید

****************

آنکس که براه عشق می پیوندد
بر خود ره نام و ننگ را می بندد
چون سرمه بروی دیده ام جا دارد
هر کس که به گریه های من می خندد

****************

غم جهان را کویرپر تف کرد
دهن من ز تشنگی کف کرد
هر چه گفتم که سوختم ای غم
هیزم شعله را مضاعف کرد

****************

مرا هم از این خاکدان کاستند
چه گوری برایم که آراستند
مرا خاک کردند و ایل وتبار
نشستند و گفتندو بر خاستند

****************

آنکه پالوده با ملک می خورد
بشریت به او محک میخورد
چون فرود آمد از بهشت حضور
طاق کسرائیان ترک میخورد

****************

یکی آن دیگری را رنگ میکرد
جهان را بر ضعیفان تنگ میکرد
بجای وحدت و همبستگی ها
مسلمان با مسلمان جنگ میکرد

****************

جهان ما کم و بسیار دارد
گهی آسان و گه دشوار دارد
گل شادی شماها را مترسید
بلا با خانۀ من کار دارد

****************

چه میشد چشم مارا خواب میبرد
به سوی مردم کمیاب میبرد
همان سالی که سیل آمد به صحرا
من و دیوانگان را آب میبرد

****************

از آن ترسم که روزی دل بمیرد
خدا این جلوه را از من بگیرد
به روز آزمون در محضر عشق
چه دارم گر گناهانم بریزد

****************

جهان را شهر گلها میتوان کرد
در آن خود را تماشا میتوان کرد
کنار مردم شهر محبت
خدا را نیز پیدا میتوان کرد

****************

همیشه غم گریبانگیر من بود
حریف این دل بی پیر من بود
زتدبیرم نشد حاصل مرادی
چه سازم این هم از تقدیر من بود