دوبیتی های شماره 1010 الی 1021
نشستم گفتگو با خاره کردم
به ظاهر بهر دردم چاره کردم
چو آرامش سراغ من نیامد
غزلهایی که گفتم پاره کردم
************************
چو دریایت همیشه پاک دیدم
تورا یک موج بی خاشاک دیدم
چو برگشتم به تعقیب صدایت
تو را در هاله پژواک دیدم
************************
نظر چون برگل ریواس کردم
جوانی را زنو احساس کردم
چو دانشجوی دانشگاه هستی
هزاران واحدم را پاس کردم
************************
نمیدانم که شاهم یا گدایم
مردد مانده ام دردم دوایم
درین گیرم چرا چون غنچه گل
گهی با خویش و گه از خود جدایم
************************
بدستی می بدستی ساز دارم
بهر دستی هزاران راز دارم
کبوتر بچۀ آغاز راهم
هوای آخرین پرواز دارم
************************
شبی را خواب وحشتناک دیدم
گریبان تو را صد چاک دیدم
تو را چون این چنین دیدم پریشان
حساب خویشتن را پاک دیدم
************************
دو چشمانی زغم پر ژاله دارم
دلی خونین تر از آلاله دارم
همه از غیر می نالند اما
من از دست دل خود ناله دارم
************************
میان خیمه مهتاب بودم
سیه مست از شراب ناب بودم
مپرس از گریه مستانه من
که یارم آمد و من خواب بودم
************************
دلم را از هوس ها پاک کردم
هزاران آرزو را خاک کردم
نشستم پای اشک بی قراری
جمال دوست را اداراک کردم
************************
گل پژمرده باغ خزانم
زمستان باغ غم را باغبانم
میان کوه و صحرا و در دشت
اسیر فتنه آخر زمانم
************************
تنی سنگین و خلقی تنگ دارم
رخی چون زعفران غمرنگ دارم
دو چشمی گود همچون چاه متروک
دلی افسرده تر از سنگ دارم
************************
غزال خستۀ دشت گناهم
غریب و مانده و بی جان پناهم
بسان مرغک بی آشیانه
گرفتار زمستانی سیاهم