دوبیتی های شماره 1046 الی 1057
زطفلی سینه ای صد پاره دیدم
درون سینه سنگ خاره دیدم
گلو بند ترا بر خاطر دل
بجای مهره گهواره دیدم
************************
به قرآنی که می بینی بدستم
به پیمانی که در این لحظه بستم
بخاک کعبه شش گوشه عشق
ترا من از دل و جان می پرستم
************************
من از پیمانه پیمایان مستم
چه مستی مست پیمانه الستم
خدا را در جمال یار دیدم
بدان خاطر خدا را می پرستم
************************
جهان را غرقه در گرداب دیدم
دل آرام را بی تاب دیدم
نمیدانم که این کابوس غم را
به بیداری و یا در خواب دیدم
************************
خدا یا سینه ام را آسمان کن
در آن صد جوی نورانی روان کن
خدا یا با تمام خلق عالم
دل سنگین ما را مهربان کن
************************
دل گل را زبلبل خسته تر کن
و بلبل را به گل وابسته تر کن
درون خانه آئینه ما
نقوش عشق را برجسته تر کن
************************
شبی را خواب خود با آب گفتم
به شیوایی و آب تاب گفتم
من دیوانه خواب خویشتن را
بجای آب با مهتاب گفتم
************************
صدای کوچ در یاد بهارم
خزان پیر را آئینه دارم
چو باغ سرد و خاموش زمستان
گل یخ در میان سینه دارم
************************
چو خون میریزد از ابر نگاهم
شفق گون میکند اینگونه راهم
به هم میریزم این چرخ و فلکرا
اگر دنیا نباشد دلبخواهم
************************
من عاشق مردم جهانم
پیوسته به فکر این و آنم
در این ره اگر که آزمونی ست
آماده برای امتحانم
************************
از هزاران گلی که من چیدم
کافرم چون تویی اگر دیدم
این همه گل میان باغ هنر
من یکی لاله را پسندیدم
************************
ما همه مردمان ایرانیم
آسمانی ترین مسلمانیم
از چه باید به درد هم نخوریم
ما که شاگرد یک دبستانیم