چون به عشق تو روز و شب جفتم
هر چه در سینه داشتم رفتم
همه بیعت به این و آن کردند
من یکی با تو یا علی گفتم

************************

پنجره باز من صحبت دریا کند

حالت دریا مرا غرق تماشا کند

گفت خدا گونه ای با من بی اعتبار

مرد خدا می شود هر که خدایا کند


************************

توشه مطلق و من درویشم
شادکامی تو و من دلریشم
سربه زانوی تفکر دارم
به خدایی تو می اندیشم

************************

سالیانی ست در به در گشتم
مرغ بی بال نوحه گر گشتتم
رفته بودم به راه بی خبری
از همان ره که رفته برگشتم

************************

کیستم من سلالۀ رنگم
همه جا وسعت است و من تنگم
من درین شهر آهن و فولاد
آدمی زاده نیستم سنگم

************************

گرد آیینۀ دل را رُفتم
همه جا دُر محبت سفتم
گر دهانم به بدی واگردید
از خدا بی خبران را گفتم

************************

باز شب گشت و من سیه مستم
مستم و باده هست در دستم
هر چه خواهی بخواه از من می
امشبی را که من در آن هستم

************************

باغ آفت گرفته را مانم
مرد از خویش رفته را مانم
دیگر از من سخن نمی گویند
آخرین روز هفته را مانم

************************

تا گریه نشسته بر لبانم
تاریک مثال آسمانم
قرآن مرا بگو بیارند
تا سورۀ نور را بخوانم

************************

خانه بردوش بی سروپایم
گاه اینجا و گاه آنجایم
در کنار جماعت دنیا
گر بدانی چه قدر تنهایم

************************

گرچه ما گوهر محک زده ایم
باز گویا که حرف شک زده ایم
آن قدر مانده ایم با این حال
مثل نان شما کپک زده ایم

************************

به عیادت ره تو طی کردم
هرچه کردم نشد که بر گردم
من ترا خرمنی ز گل دیدم
گر برایت گلی نیاوردم