بی باده به سفره ای لب نان مشکن
می خورده جناق عشق آسان مشکن
خواهی نشود لقمه گلو گیر شرف
هر جا که نمک خوری نمکدان مشکن

************************

خونابه دیده رنگ پیمانه من
بار غم دل نشسته بر شانه من
هریک به حکایتی ز دل میگویند
لب چینی و گریه های طفلانه من

************************

زیر پا افتاده را یاری مکن
از حریم دل نگهداری مکن
من نمیگویم بپای کس بسوز
مرد باش و دیگر آزاری مکن

************************

یار من با ناز می گوید سخن
از سخن پرداز میگوید سخن
بسکه با شر مست در دنیای عشق
با زبان ساز میگوید سخن

************************

ای باده زترک توبه مجبورم کن
با همت خود زدست غم دورم کن
تا شب نشده مرا به میخانه رسان
با خلوتیان عشق محشورم کن

************************

با خار غمش حصار دل برچین کن
امید وصال او بخود تلقین کن
طوطی صفت از آینه بر گردان رو
با قند لب او دهنی شیرین کن

************************

مرا همناله مرغان شب کن
دلم را آتشستانی زتب کن
ندارم جز تو در صحرای محشر
خدایا خویش را از من طلب کن

************************

دل تنها دل صحرائی من
سرشک دیده دریائی من
بهر جائی که من رفتم ندیدم
رفیقی بهتر از تنهائی من

************************

مسلمانان مسلمان زاده ام من
مسلمان زادۀ آزاده ام من
ولی از عشق ترسائی خرد سوز
دل و دین را به غارت داده ام من

************************

چه بازی بود دنیا سازی من
به این مخروبه چنگ اندازی من
دلم از آن گرفته دردم مرگ
که تنها می شود همبازی من

************************

خدا یا راحتم از اهرمن کن
حریف دشمن ایمان شکن کن
درخت خشک بدبینی و غم را
زخاک سینه من ریشه کن کن