فدای نرگس جادویی تو
دو چشم خسته آهویی تو
تداعی میکند دریای غم را
شکوه دیدۀ آهویی تو

************************

چراغ راه شبهایم تویی تو
طلوع فجر فردایم تویی تو
دلیل شام تار و روز روشن
خدا را دین و دنیایم تویی تو

************************

بدست من رسان دست سبو را
ز پا انداز این بیهوده پو را
بیا بشکن چو گیسوی سیاهت
طلسم این پریشان گفتگو را

************************

خزان می آید و دل پیر می شه
اسیر فتنه تقدیر می شه
همین حالا به فریاد دلم رس
که فردا گر بیایی دیر می شه

************************

خداوندا دلم ماتم گرفته
مرا در هاله ای از غم گرفته
نمیدانم چرا این درد و ماتم
مرا در صبر دست کم گرفته

************************

دلم در نوجوانی پیر پیره
به دست آتش افروزی اسیره
هر آنکس آتش اندر جان من زد
الهی خانه اش آتش نگیره

************************

دل من مثل طفل بي زبونه
تمام شب به فکر این و اونه
به پاس مردم کیش محبت
به دشمن های خود هم مهربونه

************************

غزل در شعر من مثل ستونه
قصیده قصه ای از خاک و خونه
رباعی لاله های واژگونه
دو بیتی مرثیه خوان جنونه

************************


چیزی که تو را بسازه درده
درد دل و رنگ و روی زرده
مردی صفتی ست جاودانی
قربون مرام هر چه مرده

************************

دردی که مرا به پا گرفته
در هر رگ و ریشه جا گرفته
میدانم از آنچه می کشم من
آه پدرم مرا گرفته