دوبیتی های شماره 1215 الی 1226
پروردۀ مست شیر شیری
ورزیده زدست ژنده پیری
خورشید زمانه ای به سرما
محموله آب در کویری
************************
گه گندم و کاه و تیغ و داسی
گه خوان نهاده بر پلاسی
از سایه خود چه می هراسی
خود را تو چرا نمی شناسی
************************
تا کی بیخیال چون و چندی
تا کی چو مگس اسیر قندی
دنیا بتو گریه میدهد یاد
با مسخره گر به او نخندی
************************
ای خفته به خاک بی گمانی
ای رفته به ملک جاودانی
تو آمده ای که باز گردی
صد سال دگر اگر بمانی
************************
مرا همراه ایل درد کردی
بهارم را خزان زرد کردی
برای آنکه جانم را بگیری
ازین دنیا دلم را سرد کردی
************************
برای کشتن من شرم کردی
به سرسختی دلم را نرم کردی
برای آنکه از مردن نترسم
سرمن را به دنیا گرم کردی
************************
سر گشتۀ پا به پای مجنون منی
آشفتۀ سر بکوه و هامون منی
هم ساحل شور بارجیحون منی
با این همه از چه تشنۀ خون منی
************************
همچون عصا که بر کف شبکور داده ای
ما را هزار آینه از نور داده ای
با اینهمه نصیب دلم کن بحق عشق
مرگ مقدسی که به منصور داده ای
************************
ای دل تو چرا چو جغد بد آهنگی
دائم زحضور زندگی دلتنگی
خاموش نشسته ای در آغوش خیال
ای خانه خراب من مگر از سنگی
************************
در مصحف عشق سورۀ رحمانی
گلواژه آیه آیه قرآنی
در راه طلب چو خضر فرخنده سرشت
پیغمبر مردمان سر گردانی
************************
در فصل شکفتگی خزانم نکنی
شرمنده روی این و آنم نکنی
در صحنه ذوق خیمه شب بازی خویش
بازیچه دست دیگرانم نکنی
************************
به من ایدل بجای عشق و حیات
قصه مرده یاد میدادی
هر سه فصلی که با تو بودم من
خرمن کهنه باد میدادی