به میدان ها علم را خلق کردی
در این هستی عدم را خلق کردی
برای دیگران آسوده حالی
برای من قلم را خلق کردی

************************

تو را از حق طلب کردم بیایی
برای نور چشمم سرمه سایی
تو را کردم طلب از محضر عشق
مرا در حال بی پایی بیایی

************************

به اعماق وجودم ریشه کردی
درختم را فدای تیشه کردی
تو که آزار موری را نداری
چرا خون مرا در شیشه کردی

************************

بروی آینه کردم نگاهی
ندیدم خط درد راه راهی
سپیدی های مویم را چو دیدم
کشیدم از درون سینه آهی

************************

اگر که بندۀ خوب خدایی
رفیق و همدل و همراه مایی
مکن با آبروی خلق بازی
بترس از قهر و خشم کبریایی

************************

به بزم اختران بالا نشینی
بلند آوازۀ روی زمینی
بدنیای غزل در خاطر من
سخن پرداز و مضمون آفرینی

************************

گل زلف سر رنگین کمانی
شرار لالۀ آتش زبانی
به دل دادن منم مشهور عالم
به دل بردن تو مشهور جهانی

************************

بباغ شب گل مهتاب دادی
به صحرا چشمۀ پر آب دادی
بدریا شور و بر خارا خموشی
به من هم یک دل بی تاب دادی

************************

به لوح سینه نقش ماندگاری
چنار زندگی را یادگاری
سرا پا گر حکایت بود لیلا
تو هم افسانه این روزگاری

************************

در آزار دلم بیداد کردی
دمادم برسرم فریاد کردی
مرا با اینهمه نامهربانی
به شهر عشق دشمن شاد کردی

************************

بنفشه در کنار جویباری
گل یاد آور فصل بهاری
تویی ساقی سر مستان عالم
شرابی مستی دنباله داری