دوبیتی های شماره 1261 الی 1271
چو جامم وقف خاص و عام کردی
مرا با پختگی ها خام کردی
کدامی کیستی با این مهارت
من دیوانه را آرام کردی
************************
تو را احضار کردم خواب بودی
به شهر خلوت مهتاب بودی
چو از خواب گران بیدار گشتی
نمیدانم چرا بی تاب بودی
************************
هم آوای نوای عندلیبی
نگاهم را گل مردم فریبی
دو چشمم تار می بیند خدا را
نمیدانم حبیبی یا طبیبی
************************
دلم را گرم ننگ و نام کردی
مرا با پختگی ها خام کردی
من آشفته را چون کبک صحرا
به نقش درهمی آرام کردی
************************
گرفتم راه صحرای صبوری
تحمل می نمایم رنج دوری
مرا بی تو در آغوش طبیعت
بود هر لحظه صدها سال نوری
************************
نیستان دلم را خیزرانی
تو اقیانوس ژرف بیکرانی
همه دل می توانند برد از ما
ولی تو برخلاف دیگرانی
************************
شب و تنهایی و افسرده حالی
نمی گردد دلم زین غصه خالی
به هر دم می برد دل کو به کویم
امان از دست این نازک خیالی
************************
خوشا دنیای خوب خردسالی
جوانی،عاشقی،آشفته حالی
نمیدانم چرا دل می کشاند
مرا هر دم به این نازک خیالی
************************
سخن از غربت مهتاب کردی
به جادویِ نگاهم خواب کردی
هزاران قصٌه از پرواز کردی
دل شمع سحر را آب کردی
************************
دلا سر گشته تر از موج ابری
اسیر اختیار دست جبری
اگر چه آسمان دریای دردست
ولی ای دل تو اقیانوس صبری
************************
تو در تحقیر من بیداد کردی
رقیب هرزه را دلشاد کردی
چه پیش آمد که ای پیر مروت
مرا از بندگی آزاد کردی