مرا سرگرم نقش جام کردی
به ترفندی دلم را رام کردی
چون من رفتم ز شهر آرزوها
در آن اعلام قتل عام کردی

************************

چرا چون سینه ام خاموش و سردی
چرا آزرده از دنیای دردی
زشهر ما شنیدم کوچ کردی
بر وای غم که دیگر بر نگردی

************************

شبی کردم بیار خود سلامی
گرفتم با نگاهش نیمه جامی
اگر چه صد سخن در سینه دارم
بجز عشقش نگفتم من کلامی

************************

خداوندا مرا رنجور کردی
خراب این خانه معمور کردی
به چشم انداز خوشدل بودم اما
دو چشمان مرا هم کور کردی

************************

کمم را در جهان بیش آفریدی
مرا سلطان درویش آفریدی
همه دورند از قرب حضورت
مرا همسایه خویش آفریدی

************************

نسیم صبح دریای شمالی
تو رویایی تر از موج خیالی
به قاموس غزل در خاطرمن
بهین گلواژه سحر حلالی

************************

خدا یا داده ها را داده گیری
برایم کارها را ساده گیری
بروز جانفشانی خواهم ایدوست
مرا چون دیگران آماده گیری

************************

نگین خوش تراش سینه ریزی
نسیم دره های لاله خیزی
تو با حسن خدادادی که داری
برای مردم صحرا عزیزی

************************

زلال زمزم جوشان نیلی
جلو دار خداوندان ایلی
تو در حسن و کمال و دلربایی
بسان مردم صحرا اصیلی

************************

به چشمم مثل تندیس بلوری
سرا پا غرقۀ دریای نوری
گلی اما به چشم کهنه کاران
به صحرای محبت نو ظهوری

************************

دلا تا کی بحال جست و خیزی
چرا غافل ز روز رستخیزی
تو هم ای اشک دامن ریز صحرا
چرا از مردم خود می گریزی

************************

خداوندا تو تنها اهل دردی
به ملک آفرینش فرد فردی
سخن هایی که یادم دادی ایدوست
مرا همراه این تاریخ کردی