دوبیتی های شماره 1272 الی 1283
مرا سرگرم نقش جام کردی
به ترفندی دلم را رام کردی
چون من رفتم ز شهر آرزوها
در آن اعلام قتل عام کردی
************************
چرا چون سینه ام خاموش و سردی
چرا آزرده از دنیای دردی
زشهر ما شنیدم کوچ کردی
بر وای غم که دیگر بر نگردی
************************
شبی کردم بیار خود سلامی
گرفتم با نگاهش نیمه جامی
اگر چه صد سخن در سینه دارم
بجز عشقش نگفتم من کلامی
************************
خداوندا مرا رنجور کردی
خراب این خانه معمور کردی
به چشم انداز خوشدل بودم اما
دو چشمان مرا هم کور کردی
************************
کمم را در جهان بیش آفریدی
مرا سلطان درویش آفریدی
همه دورند از قرب حضورت
مرا همسایه خویش آفریدی
************************
نسیم صبح دریای شمالی
تو رویایی تر از موج خیالی
به قاموس غزل در خاطرمن
بهین گلواژه سحر حلالی
************************
خدا یا داده ها را داده گیری
برایم کارها را ساده گیری
بروز جانفشانی خواهم ایدوست
مرا چون دیگران آماده گیری
************************
نگین خوش تراش سینه ریزی
نسیم دره های لاله خیزی
تو با حسن خدادادی که داری
برای مردم صحرا عزیزی
************************
زلال زمزم جوشان نیلی
جلو دار خداوندان ایلی
تو در حسن و کمال و دلربایی
بسان مردم صحرا اصیلی
************************
به چشمم مثل تندیس بلوری
سرا پا غرقۀ دریای نوری
گلی اما به چشم کهنه کاران
به صحرای محبت نو ظهوری
************************
دلا تا کی بحال جست و خیزی
چرا غافل ز روز رستخیزی
تو هم ای اشک دامن ریز صحرا
چرا از مردم خود می گریزی
************************
خداوندا تو تنها اهل دردی
به ملک آفرینش فرد فردی
سخن هایی که یادم دادی ایدوست
مرا همراه این تاریخ کردی