ای قلندر نی نوایی میشوی
خود نمیدانی کجایی میشوی
گر نکردی حج واجب غم مخور
ذو الفقاری کربلایی می شوی

************************

یارم به نجابت قناری
میخواند سرود ماندگاری
گفتم که مرا تو دوست داری
بی هیچ بهانه گفت آری

************************

تا گوش دلم نوای توحید شنید
از مشرق دیده نور امید دمید
یار آمده بود هر چه گفتم چه کنم
عقل من بیچاره بجایی نرسید

************************

من مردم و پرده از رخت نگشادی
بر خانه چشم من قدم ننهادی
ای کاش بجای گریۀ امروزت
دیروز به فکر چاره می افتادی

************************


تهی کشکول دست ترک تازی
نگردد پر مگر با بی نیازی
نمیدانم چرا از اول عمر
نمیگیرد مرا دنیا به بازی

************************

سحر گه روی بر محراب کردی
زخون محراب را سیراب کردی
بسان شمع خود سوز سحرگاه
دل پیر و جوان را آب کردی

************************

در از آهنگ همچون آبشاری
چو رود خفته در دریا کناری
تو بالاتر زدست روزگاری
بکش مارا که صاحب اختیاری

************************

گل بی آفت باغ جمالی
بهار آرزو را نو نهالی
تویی نو غنچه گلباغ شادی
چرا پس همچو من افسرده حالی

************************

تو با من قصه دیرینه داری
برایم حکم یک آئینه داری
تو را من از دل و جان می پرستم
به الهی که روی سینه داری

************************

دلم را شهر صد دروازه کردی
بجانم ظلم بی اندازه کردی
مرا بردی به صحرای شقایق
چرا داغ دلم را تازه کردی

************************

دستان مرا به بست لیلی
قانون مرا شکست لیلی
مخروبه چو کرد خانه ام را
پهلوی دلم نشست لیلی

************************

نو بهار مرا گل زردی
آسمانی ترین ره آوردی
بوسه ای را که نذرمن کردی
خستگی از تنم در آوردی

************************

چرا فکر یکرنگی میکنی
چرا اینچنین زندگی میکنی
بجای خداوند رحمان عشق
بت نفس را بندگی میکنی