دوبیتی های شماره 1296 الی 1308
ای قلندر نی نوایی میشوی
خود نمیدانی کجایی میشوی
گر نکردی حج واجب غم مخور
ذو الفقاری کربلایی می شوی
************************
یارم به نجابت قناری
میخواند سرود ماندگاری
گفتم که مرا تو دوست داری
بی هیچ بهانه گفت آری
************************
تا گوش دلم نوای توحید شنید
از مشرق دیده نور امید دمید
یار آمده بود هر چه گفتم چه کنم
عقل من بیچاره بجایی نرسید
************************
من مردم و پرده از رخت نگشادی
بر خانه چشم من قدم ننهادی
ای کاش بجای گریۀ امروزت
دیروز به فکر چاره می افتادی
************************
تهی کشکول دست ترک تازی
نگردد پر مگر با بی نیازی
نمیدانم چرا از اول عمر
نمیگیرد مرا دنیا به بازی
************************
سحر گه روی بر محراب کردی
زخون محراب را سیراب کردی
بسان شمع خود سوز سحرگاه
دل پیر و جوان را آب کردی
************************
در از آهنگ همچون آبشاری
چو رود خفته در دریا کناری
تو بالاتر زدست روزگاری
بکش مارا که صاحب اختیاری
************************
گل بی آفت باغ جمالی
بهار آرزو را نو نهالی
تویی نو غنچه گلباغ شادی
چرا پس همچو من افسرده حالی
************************
تو با من قصه دیرینه داری
برایم حکم یک آئینه داری
تو را من از دل و جان می پرستم
به الهی که روی سینه داری
************************
دلم را شهر صد دروازه کردی
بجانم ظلم بی اندازه کردی
مرا بردی به صحرای شقایق
چرا داغ دلم را تازه کردی
************************
دستان مرا به بست لیلی
قانون مرا شکست لیلی
مخروبه چو کرد خانه ام را
پهلوی دلم نشست لیلی
************************
نو بهار مرا گل زردی
آسمانی ترین ره آوردی
بوسه ای را که نذرمن کردی
خستگی از تنم در آوردی
************************
چرا فکر یکرنگی میکنی
چرا اینچنین زندگی میکنی
بجای خداوند رحمان عشق
بت نفس را بندگی میکنی