نغمهء بلبل شوریده زنای هوس است
جای این هرزه درا گوشه تلخ قفس است
چشم ها در پی گل پیرهن ترسا نیست
عشق مادر گرو مردم صاحب نفس است
یار بی پرده به میقات تجلی است ولی
موسی سینه من واله طور و قبس است

نام معشوق به بیمار شفا می بخشد
روح بیمار مرا یاد رخ دوست بس است
ازمن آهسته بگویید به مستان کامشب
کوچه میکده در قبضه میر عسس است
پر بزیبایی طاووسی خود می نازی
باخبرباش که همبستر گل خار و خس است
کاروان رفته و این نغمه تکراری شب
ضربان دل صحراست نه بانگ جرس است