58 - جان سیر
نوای درد شب آوای پیر دلگیر است
نوا نوای دل آزرده زجان سیر است
سکوت مبهم پیچیده در سیاهی درد
به گیسوان دل آویز زلف شب گیراست
نظرنشین خیالم بدشت وسعت شب
نگاه خسته و خاموش مرغ تصویر است
خروش شیر نیستان زروی مستی نیست
طنین واکنش دانه های زنجیراست
بجان عشق که آب از سرم گذشت ایدوست
بگیر دست دلم را چه جای تأخیراست
شراب ناب طهورای کوثر توحید
حرام باد به میخانه ای که بی پیراست
به کاروان سیه پوش دیدهء صحرا
خبردهید که بیمارتان زمینگیراست
نظرنشین خیالم بدشت وسعت شب
نگاه خسته و خاموش مرغ تصویر است
خروش شیر نیستان زروی مستی نیست
طنین واکنش دانه های زنجیراست
بجان عشق که آب از سرم گذشت ایدوست
بگیر دست دلم را چه جای تأخیراست
شراب ناب طهورای کوثر توحید
حرام باد به میخانه ای که بی پیراست
به کاروان سیه پوش دیدهء صحرا
خبردهید که بیمارتان زمینگیراست