چرا گیسو نمی افشانی ای یار
نمی خوانی نمی رنجانی ای یار
چرا اکنون که رفتی از کنارم
دلم را بر نمی گردانی ای یار

*******************

افرای بلند سایه گستر
ای از همه فرشته ها سر
ای مهر تو با جهان برابر
قربان محبت تو مادر

*******************

ای شاخۀ سبز سایه گستر
ای گسترۀ جهان برتر
هر واژه که داشتم بگفتم
دیگر چه بگویم از تو دلبر

*******************

تنم چون بید می لرزد خدایا
به کس عشقی نمی ورزد خدایا
چنین دل در درونم سینۀ من
به یک جو هم نمی ارزد خدایا

*******************

چرا پایم به سنگ آمد خدایا
دل سنگم به تنگ آمد خدایا
نمیدانم نگار سر خوش من
چرا بامن به جنگ آمد خدایا

*******************

من کجایم خدای بنده کجا
من چه هستم به بیش لطف خدا
هیچم و هیچکس نمیداند
هیچ را هیچ می کند معنا

*******************

دیشب رخ گل به خواب دیدم
در نکهت گل گلاب دیدم
شد چهره ماه تو تداعی
ماهی که درون آب دیدم

*******************

در پی شور و شر نمی گردم
پی از بد بتر نمی گردم
چند روزی که زنده ام هرگز
در پی درسرنمی گردم

*******************

در وادی خموشان بر روی سنگ و خشتم
هر چند یاد من نیست گویا که من نوشتم
ای دوستان خوبم گر طالب خدائید
همراه من بیائید من راهی بهشتم

*******************

من یک تن و گه هزار بودم
بهر همه جان نثار بودم
بهرام شکار گور می کرد
من عاشق خود شکار بودم

*******************

آبشاری ز رود دنیایم
می خروشم که موج دریایم
من سیه مستم و نمیدانم
از کدامین قبیله می آییم

*******************

در دفتر عشق واژه ای گمنام
در پخته ترین زمان هستی خامم
در محشر عشق از مکافات عمل
چون مردم شهر دیده نا آرامم