دل من سوی یارم رهسپاره
زچشمم مثل بارون غم می باره
ولی با این همه ابراز عشقم
دلم در پیش یارم کم میاره

*******************

مرو خونه که آنجا غم می باره
دو چشمونم ستاره می شماره
زبس در هجر یاران گریه کردم
دل زارم دگر جونی نداره

*******************

به اونجایی که راهش دور دوره
به آب چشم دریایی که شوره
به جز تسلیم راه چاره ای نیست
که این از گفتۀ سنگ صبوره

*******************

به دریایی که در جوش و خروشه
به صحرایی که جای ژنده پوشه
قسم بر این دو صنع آفرینش
دل من مثل دیگ آب جوشه

*******************

دل من سوی یارم رهسپاره
زچشمانم دو دنیا غم می باره
ولی با این همه ابراز عشقم
دلم در پیش یارم کم میاره

*******************

در خت کهنه ای در باغ خویشم
گل پا خورده ای از نوش و نیشم
اگر بوی نوی در شعر من نیست
مکن عیبم که از یک قرن پیشم

*******************

همیشه با خود خود یار بودم
چو زنبور عسل پر کار بودم
چو عشقی شد گریبان گیر جانم
از آن ساعت دگر بیمار بودم

*******************

کرج را من فضایی باز دیدم
گهی ساز و گهی ناساز دیدم
خود و این مردم خوب کرج را
اسیر شهر دست انداز دیدم

*******************

خدایا دلخرابم دلخرابم
چو قوی مرده در آغوش آبم
از این آمد شدن فهمیدم ای یار
سرابم من سرابم من سرابم

*******************

غمت را با بهای جان خریدم
نشستم دامن صبری دریدم
شبی را سر کشیدم روی دیوار
ترا در خانۀ همسایه دیدم

*******************

به تاکستان هستی مست مستم
چنان مستم نمیدانم که هستم
چو بر سر هوشم آمد دیدم ای جان
کنار یکصد و ده گل نشستم

*******************

بیا اکنون که در روی زمینیم
شبی با هم گل خوشبو بچینیم
چه می داند کسی شاید به خوبی
خدای عشق را در آن ببینیم