دوبیتی های شماره 1847 الی 1858
ای مرغ مهاجر ای پرستو
ایوان بهار از تو خوش بو
داری خبری اگر ز یارم
آرام و شمرده قصه بر گو
*******************
از خانه بسوی دل سفر کن
از کوچۀ آرزو گذر کن
تنها نروی برای این کار
همسایه خویش را خبر کن
*******************
یا رب تو مرا چو آتش و دود مکن
براین دو بلا هرزه محدود مکن
راهی که گزیده ام به صحرای وجود
هموارترین رهست مسدود مکن
*******************
خورشید فلک مرا کمک کن
کمتر به من و ستاره شک کن
گر درس ترا زجان نخواندم
ای ابر سیه مرا فلک کن
*******************
ای عارف شب خداخدا کن
تو بی گنهی مرا دعا کن
تو خود به خدا بگو هم امشب
بیمار مرا شفا عطا کن
*******************
با آنکه رضا شدم به یک مو
از دست تو ای کشیده ابرو
یک عمر نرفت ای پری رو
آب من و تو درون یک جو
*******************
دل آوای بوبَرد در فروردین
کشد دل به آن سوی دنیا و دین
در آنجا نوشتۀ به الواح زر
هزار آفرین بر هزار آفرین
*******************
خانۀ زیبای دلت جای کیست
این همه جا جای خدا هست نیست
با تو اگر این همه نزدیک هست
این در و آن در زدنت بهر چیست
*******************
این آمد و شد کجاش تقصیر من است
آن اول و آخری که عریان شدن است
هر گز نروم ز جای خود جای دگر
از رفتن اگر گناه من آمدن است
*******************
بیخودی حال مردم شاکی ست
بد نهادی نشان ناپاکی ست
زندگی در کنار مردم عشق
این شعاری ز مردم خاکی ست
*******************
عید امسال سال رویش ماست
سال سعی و تلاش و کوشش ماست
سال هشتاد و نه گذشت و نود
سال پرمایگی و خیزش ماست
*******************
در فضای کبود خلوت دور
بیکرانی به وسعت هستی ست
جنگ بین ستاره های جهان
این دگر جنگ نیست بد مستی ست