گر خانه به دوش کوچه گردم
یا اینکه همیشه رهنوردم
گر در پی راحتی نبودم
من عاشق و مست رنج و دردم

*****************

باید که در این زمانه بی حد باشم
در راه هماره خط ممتد باشم
در راه رسیدن به خود تا به خدا
آموخته ام چگونه باید باشم

*****************

در کوچۀ ما هزار پا می دیدم
آماده بسوی ناکجا می دیدم
وقتی که به جمعشان نظر می کردم
در باور خود دست خدا می دیدم

*****************

صبر را در خود امتحان کردم
خالی از مدت و زمان کردم
تشنگی و گرسنگی ها را
از دو چشم جهان نهان کردم

*****************

پشت بر جیفۀ جهان کردم
رو به دنیای نیمه جان کردم
بر سر خوان زندگی خود را
قانع از یک دو لقمه نان کردم

*****************

درد را بی دوا دوا کردم
خویشتن را زغم رها کردم
ای خداوند مهربان خود را
به رضای تو من رضا کردم

*****************

گر چه من مرد بی زبان بودم
یا ز چشم همه نهان بودم
دور از چشم خلق در همه حال
با خداوند مهربان بودم

*****************

به یارم گفتم آخر پرس وجویی
چرا با من نداری گفتگویی
دلم هرگز نمی گیرد ز حرفت
بگو آن را که می خواهی بگویی

*****************

برایم فکر بی بالی نکردی
مرا از این خطر حالی نکردی
مرا بردی به دنیای رهایی
ولی از غم مرا خالی نکردی

*****************

تن ساز مرا چون دوک کردی
تمام استخوانم پوک کردی
به دنیای جوانی شاد بودم
مرا در پای غم مفلوک کردی

*****************

رفیق مردمم را هم تو کردی
بزرگ اندیش و آگاهم تو کردی
گدا بودم به ملک تو خدا یا
به لطف خویشتن شاهم تو کردی

*****************

نمیدانم شبی پروانه بودی
ز شمعی گوی سبقت را ربودی
اگر بودی به این هایی که گفتم
یقینا می رسی برخود به زودی