دوبیتی های شماره 1393 الی 1404
دل من خون بود که یارم رفت
یار شیرین گلعذارم رفت
هرچه گفتم که بی تو میمیرم
غرو لندی زد از کنارم رفت
*****************
زندگی یک دو خواب بیداریست
گاه با کار و گاه بیکاریست
لحظه ای راحتی نمی داند
همۀ زندگی گرفتاریست
*****************
آنچه در زیر و آنچه در بالاست
همۀ آن از آن ما و شماست
باز ما و شما و هرچه که هست
کار دنیا پسند دست خداست
*****************
مست در کوچه های کش واکش
یار بود و هزارها خواهش
گفت خواهی دو بوسه ات بدهم
گفتم ایدوست نیکی و پرسش
*****************
ای پدر مهر تو در جان من است
تا قیامت درد و درمان من است
لیک عریان آمدن عریان شدن
قصۀ آغاز و پایان من است
*****************
شهر ما گر روبراه و زابراست
کودک زایای افکار شماست
آخرین جایی که می میریم در آن
خانۀ ما خانۀ تاریخ ماست
*****************
نامه با نام تو آغاز شدست
عشق در هر خطش ابراز شدست
لیک پای چه کسی در کار است
پاکتی را که درش باز شدست
*****************
کسی گفتا خدا چونست و چین است
خدا در آسمان یا در زمین است
بدو گفتم خدا برتر زهستی است
که فردا هم جواب من همین است
*****************
من آمدم و تو آمدی او آمد
من رفتم و تو رفتی و او خواهد رفت
این فعل که انجام رسد در همه حال
گر کهنه قبا به تن کنی یا زربفت
*****************
از در میکده آمد یک مست
چون گل سنگ سر خاره نشست
گفت من مستم و این کاسۀ می
همت پیر برای همه هست
*****************
محبت وفا خلق و خوی من است
خود آشتی راه جوی من است
من ایرانیم بهر ایرانیان
خوشی یکدلی آرزوی من است
*****************
آنکه داره میاد کیست
مقصد او کجا چیست
همه به فکر اویند
هیشکی به فکر من نیست