ای کاش فلک به گریه ام می خندید
پروانه به گرد شمع من می رقصید
ای یار گناه مانده بر دوشم را
در محشر جان خدا به تو می بخشید

*******************

ای کاش بهار من بهاری می ماند
در بتن دلم غمم به زاری می ماند
ای کاش به روی سینۀ مردم عشق
عکس من و تو به یادگاری می ماند

*******************

گروهی که بدیده ژاله دارند
خبر از درد چندین ساله دارند
بلا را خود برای خود خریدند
ولی از دست مردم ناله دارند

*******************

آن گل که به گریه ام بخندید
نفرین مرا ز خار نشنید
این دل که برای ناله برخاست
معنی سکوت را نفهمید

*******************

شباب و پیری ما پر ز غم بود
برایم یک جهان دل نیز کم بود
نمیدانم چرا در زندگانی
زمستان و بهارم مثل هم بود

*******************

چون گل به حریم خار جان داد
معنی به تمام عاشقان داد
با این عملی که کرد پیشم
مردانگی را به من نشان داد

*******************

از شهر ستاره ها صدا می آید
آوای محبت و رضا می آید
از پنچرۀ سحر به گوش دل من
آهنگ ترنم خدا می آید

*******************

شک نیست که مرشد و امیرید
در دشت شکار شیر گیرید
در آخر راه عشق هستید
درحال سفر اگر بمیرید

*******************

نا کسی حرفها ز کس می زد
از گل آباد و خار و خس می زد
بین صحبت که چون مهارت داشت
هر چه ناخالصی است پس می زد

*******************

یار در دل برو بیا می کرد
دیدۀ من خدا خدا می کرد
عشق از پشت خانۀ خورشید
صبح امید را صدا می کرد

*******************

ابر کرمش نما نما می بارد
لطف و کرمش ترا نمی آزارد
با لطف خدا و دست در دست همه
فردا به من و شما تعلق دارد

*******************
هرگز نکنی ره کسی بیخود سد
بیخود نکنی مذهب مردم را رد
بخشش ز خداست گر تو هم در همه حال
بخشنده شدی خدا ترا می بخشد