سر کوچه صدای خنده آید
صدای خندۀ فرخنده آید
پس از قرنی میان کوچۀ ما
صدای مردم سر زنده آید

*******************

دل من آتش آباد ست باشد
قفس خواب و قفس زادست باشد
مثال مردم پر درد و دلخون
اسیر دست بیدادست باشد

*******************

درین دنیا هزاران نیش باشد
غم و اندوه بیش از بیش باشد
تو را آسیب هرگز کی رساند
سرو کارت اگر با خویش باشد

*******************

شما که مردمان سر بلندید
به اقبال سیاه من نخندید
شما را جان منصوران عالم
به پای دار چشمم را نبندید

*******************

دلم خواهد گلی در من بروید
زلالی گردد و جان را بشوید
از آن بهتر ببالینم چو مادر
به جای قصه لالایی بگوید

*******************

نگار من که چشمی خفته دارد
اگر خام است فکری پخته دارد
سکوت دائمش با غصه گوید
هزاران قصۀ نا گفته دارد

*******************

چرا آهوی صحرا جا ندارند
خبر از مردم دنیا ندارند
خداوندا در این شهر تماشا
چرا گلهای زیبا پا ندارند

*******************

چو آهو بره ای مردم گریزی
میان دلربایان تندو تیزی
تو در هر حال و هر رایی که باشی
برای مردم صحرا عزیز

*******************

هر آن کس حالت تیمار دارد
ببالینی غم بسیار دارد
چنین کار خدایی در ره عشق
برایم معنی ایثار دارد

*******************

سیه مستی لبش را پاک می کرد
گل من هم گریبان چاک می کرد
چو میرفتم ازین دنیای سرکش
مرا در زیر پایش خاک می کرد

*******************

کبوتر ها چو با هم جنگ کردند
جهان صلح را بی رنگ کردند
نکردم باور اما دیدم آنجا
چه ها با شیشۀ ما سنگ کردند