دوبیتی های شماره 1560 الی 1571
فصل پیری بهترین فصل منه
بدلی های من و اصل منه
عاشقی یه اشتباه بی حده
اشتباه نسل در نسل منه
*******************
بزارین به خونه تون در بزنم
به شما به بچه ها سر بزنم
چرا درها تون و بستین وا کنین
نزارین به سیم آخر بزنم
*******************
به روح آسمان پرواز کردم
در دروازه ها را باز کردم
نخواهد کرد باور آنچه دیدم
اگر کتمان کشف راز کردم
*******************
ای غم ای حادثۀ دمسردی
تو که کشتی لت و پارم کردی
برو ای گرگ بیابان جنون
تا کی اطراف دلم می گردی
*******************
تو که میراث خوار خویشتنی
یادگار زمانۀ کهنی
دیگر از درد و غم نخواهی گفت
چونکه تاریخ را ورق بزنی
*******************
من با تو شدم از اینکه یارم باشی
مانند خدای من کنارم باشی
اما چه کنم اگر خدا ناکرده
من یار تو باشم و تو مارم باشی
*******************
گر نداری به من تو دسترسی
یا اسیری به گوشۀ قفسی
تا زمان رهائیت ایدوست
دل خود را نمیدهم به کسی
*******************
تخم غزل به سینۀ من چونکه کاشتی
رفتی به حال خویشتنم واگذاشتی
چون رفتی از حضورم و دیگر نیامدی
فهمیده ام که هیچ قبولم نداشتی
*******************
ای غم من هزار انگشتی
مثل خروار در خور مشتی
تو چه اعجوبه ای که با خواری
صبر را در درون من کشتی
*******************
آن نشانی که از تو پرسیدم
نو گلی بود تازه می چیدم
کاش از شهر می زدم بیرون
روی ماه تورا نمی دیدم
*******************
نه قصر و کاخ و خونه
نه نام و نه نشونه
خوبی بکن تو دنیا
همین برات می مونه
*******************
دل بی حسرتم در بی بلایی ست
اسیر نازنینی مو طلایی ست
به پیری این دل بی همزبانم
هنوزم طالب سر درهوایی ست