دوبیتی های 2142 الی 2153
سوار مرکب تکتاز باشید
سرا پا در نیاز و ناز باشید
هزاران چشم در حال نگاهند
از این رو منظری دلباز باشید
***********
هر آن کس بین مردم بی غروره
نه یک تن بل به چشمم یک کروره
بود گلواژه ای از دفتر عشق
و یا روشن تر از آیات نوره
***********
جنگلی با من به حال گفتگوست
گوید عمرم بستۀ یک تار موست
می شوم صحرای خشک و آن زمان
بهر مردم شاخه ای تر آرزوست
***********
نشان شاهدیان دیدن و ندیدن نیست
به اوج عشق رسیدن فقط پریدن نیست
هزار مرده بود زنده و نمرده فناست
نشان زنده و مرده نفس کشیدن نیست
***********
قد کشیدن قوایدی دارد
شهره گشتن شواهدی دارد
هر چه پیش آیدت خوش انگارش
در ضرر هم فوائدی دارد
***********
نشاط زندگی با دیگرونه
تن سالم نصیب این و اونه
دل ما دائما بیمار و خسته
همین قانون ملموس جهونه
***********
اسیرم من اسیر روز تنگم
اسیر و مبتلای عصر رنگم
اگر چه در محبت همچو مومم
ولی در استواری مثل سنگم
***********
سایه ای گفت گل نمی چینم
سرد و تاریک و شام غمگینم
من چه کردم مگر که در همه عمر
روی خورشید را نمی بینم
***********
قد خود را زغم کمان کردم
خویشتن را فدای نان کردم
خود به پیری رسیده ام اما
بی گمان عشق را جوان کردم
***********
نور سرک کشیده مهتاب پشت بامه
منجوق آسمانی گلهای صبح و شامه
فریاد ابر ، کوس رسوائی من و توست
عریانی محبت معنی عشق خامه
***********
اشک روان چشمم فریاد بی کلامه
این هق هق مداوم از عشق نا تمامه
قانون عشق گوید یک گفتگوی با یار
بهر همه حلال و بهر دلم حرامه
***********
چو آئینه ها آدمی ساده باش
صدای نبرد است آماده باش
به میدان پر جوش آزادگی
مینداز خود را و افتاده باش