دوبیتی های 2166 الی 2177
هوای سنگسر کردم من امشب
به عشقش دیده تر کردم من امشب
بخوابیدم به خوابم آمد از دور
رهم را مختصر کردم من امشب
********
خدایا چاره سازی چاره ای کن
نگاه چاره بر بیچاره ای کن
شده مجروح پای هرزه گردم
نگاهی هم به کفش پاره ام کن
********
گر پوچ تر از حباب باشی
کی در خور آفتاب باشی
بیداری تو محال گردد
در خواب اگر که خواب باشی
********
خود را پر از التهاب دیدم
وقتی همه را سراب دیدم
اما به زمان بردباری
آبادی خاک از آب دیدم
********
دل زارم به رویش چنگ می زد
سرش را بیخودی بر سنگ می زد
به هنگام غروب تیره روزی
زخونش آسمان را رنگ می زد
********
یکی میگفت دائم با خدا باش
به درد اهل عالم گلدوا باش
به یاد مادر افتادم که می گفت
به پیمانی که بستی با وفا باش
********
با اهل سخن شبی سخن می گفتم
افسانه مردم کهن می گفتم
وقتی که سخن زدرد و محنت می شد
از عشق خدا و عشق من می گفتم
********
نبینم این چنین افسرده باشی
گل آلالۀ پژمرده باشی
فرو کن دشنه در چشمم نبینم
تو را که این چنین دلمرده باشی
********
زعشقت روز و شب دلخسته ام من
درختی از کمر بشکسته ام من
چنان افسرده ام دارد خیالت
چو آب دائما یخ بسته ام من
********
بیا دیو ندانی را برانیم
کتاب خواهش هم را بخوانیم
در این دهر خطر تا آخر عمر
برای هم کنار هم بمانیم
********
که بود آنکه به من عشق زندگانی داد
شکر دهانی و مستی و نکته دانی داد
درود و عرض سلام هماره تا دم مرگ
به مادری که به من شیر مهربانی داد
********
مهربانی دلیل همسانی است
کینه ورزی نشان بد رائی است
رعد و برقی که میرسد بر گوش
شک ندارم صدای ویرانی است