کسی که صاحب تدبیر باشد
جوانی می کند گر پیر باشد
سبک هر گز نگیرد کار خود را
چو صیادی که صیدش شیر باشد

********

به صحرا عاقل از دیوانه می گفت
به من از مردم بیگانه می گفت
کنار شهر خود چون می رسیدم
خدای ره زراه خانه می گفت

********

کسی که بر سرش خودی ندارد
اگر آتش بود دودی ندارد
وقوع واقعه در آخر کار
برای صاحبش سودی ندارد

********

دمی را فکر ناداری نکردم
برای آن سیه کاری نکردم
اگر چه می توانستم ولیکن
به عمرم دیگر آزاری نکردم

********

کرامت خاص دل های مهین است
به هر چیزی چنانش این چنین است
اگر هر واژه باری خاص دارد
محبت نیز مستی آفرین است

********

آن که پی برتری و خود سریست
در نظرم گونه ای عصیان گریست
گفت دل بی هنرم کی فلان
بی هنری خود هنر دیگریست

********

هر مرغ که بال و پر ندارد
پرواز در او اثر ندارد
عیبش نکنی در این حکایت
گر بی هنری هنر ندارد

********

هر حرف بدی زکس شنیدند
سر رشته مهر را بریدند
شد کینه و دیده ای ز مردم
از کینه چه سینه ها دریدند

********

بی مهر به جز جفا نکرده است
کاری به جز از خطا نکرده است
نومید مشو اگر که دنیا
هر گز به کسی وفا نکرده است

********

ای بنده عشق بندگی کن
در راه طلب دوندگی کن
تا مرگ نیامده سراغت
بی دغدغه خوب زندگی کن

********

چون مرغ شبی تو ای پرستار
بالای سر هزار بیمار
در اجر نگاه داری ما
ای دوست تو را خدا نگهدار

********

ای آدم خوب مثبت اندیش
ای صاحب آرمان و خوش کیش
با فکر بلند تو در عالم
پهلوی همند گرگ با میش