دوبیتی های 2298 الی 2309
انگشتر بی نگین یارم دنیا
اندیشه روز و روزگارم دنیا
تو خانه یادگار بابای منی
گهواره مادر قرارم دنیا
********
خداوندا مرا پر کار گردان
زخواب غفلتم بیدار گردان
ندارم چیزی اما هر چه دارم
برایم مایه ایثار گردان
********
خرامان می رود یارم به صحرا
برای گل به گلگشت تماشا
نشانم می دهد در خشک سالی
سراب جلوه دنیا نما را
********
سبب شادی من گشت چو بد حالم کرد
پر من ریخت پر تازه به هر بالم کرد
آن که از کوچه مرا راند به دنیای غریب
سگ همسایه ما بود که دنبالم کرد
********
راه من تا بی نهایت دور نیست
لیک در خورد من رنجور نیست
شاید از فردا شوم چیز دگر
شنبه و یکشنبه ام یک جور نیست
********
روزگاری تک و تنها بودم
سنگ ته مانده بالا رودم
دره سرد و غبار آلودم
من ندانم که دهد بهبودم
********
بیا با همدگر هم دوش باشیم
به جای نیش شهد و نوش باشیم
نصیحت گو اگر حرفی بگوید
سرا پا تا همیشه گوش باشیم
********
ازاین جا سوی صحرا می روم من
به گلگشت تماشا میروم من
دو پایم گرکه یاری کرد زین پس
زدنیا سوی عقبا می روم من
********
اگر چه مقصد پیغمبران نکو کاریست
و یا لطافت طبع است و نیک گفتاریست
برای مردم زرتشت در سه اصل بزرگ
فقط تعاقب پندار نیک کافی نیست
********
دوختم و دوختم و دوختم
تا روش دوختن آموختم
چون که به خورشید نظر داشتم
سوختم و سوختم و سوختم
********
چون که به دنیای هنر تاختم
سوختم و سوختم و ساختم
این چه قماریست که از هر طرف
باختم و باختم و باختم
********
هلی که بو ندارد هل نباشه
گلی که پا نخورده گل نباشه
تمام عاشقی لطفش به درده
دلی که آن نداره دل نباشه