23 - امشب
خداوندا بشو از دیدگانم عشق خواب امشب
گل باغ دو چشمم را بده بر دست آب امشب
دودستم خشک شد در فصل بی برگی دعایم را
توای میر کرم از لطف خود کن مستجاب امشب
دراین محفل که جمع شور و حالی هست با یاران
گناهم را ببخشا بر دف و چنگ ورباب امشب
منم سائل که بنشستم برون در به بد حالی
مکن ای پادشاه ملک جان ما را جواب امشب
زمین و آسمان مستند ای ساقی هوشیاران
بریز از خم وحدت کاسه ای بهرم شراب امشب
به جایی میرود این کاروان جایی که من بودم
از آنم زین سفر با لولیان کن همرکاب امشب
اگر در دامن من سر نهی تا قصه آغازم
حکایتها توانم گفتن از صحرا و آب امشب