دوبیتی های 2226 الی 2237
عشق دل من پدری پیر بود
صاحب اندیشه و تدبیر بود
جز به خداوند نگهدار خود
از همه چیز دو جهان سیر بود
********
راه سختم که راه مشکل بود
کوچه پس کوچه ها پر از گل بود
مانع آخرم که سر بالاست
به بلندی برج ایفل بود
********
آن کس که چو شیر می خروشد
در راه هدف چرا نکوشد
وان کس که غرور پاک دارد
خود را به کسی نمی فروشد
********
بود کار دل من مهربانی
سپید خلقی و عشق و تر زبانی
برای این خدای مهربانم
به من داده کلام آسمانی
********
ای گل گلی بی خار باش بی خار باش
از هر چه خار بد دلی بیزار باش بیزار باش
در راه عشق و زندگی در بستر بی همدمی
تا کی به خواب بیخودی بیدار باش بیدار باش
********
من از قبله سوی خدا می روم
شما قبله و با شما می روم
فقط می روم گر بپرسی زمن
نمی دانم اصلا کجا می روم
********
گر چه من یک خزانی زردم
درد پیچیده در دل سردم
هر کسی در پی کس و کاری ست
من به دنبال خویشمی گردم
********
از شما پرسیده ام من کیستم
از زمینم آسمانم چیستم
تازه فهمیدم پس از عمری دراز
عیب من این است با خود نیستم
********
در و دروازه را هرگز نبستم
کلید و قفل در ها را شکستم
در این دنیا و این عصر جدایی
ز بی مهری مردم خسته هستم
********
گر کلبه ای که داری بهتر زبرج وکاخ است
گر ناله نرم داری بهتر ز آخ و واخ است
از راه خویش برگرد تا پای تازه داری
راه دگر گزیدن بهتر ز سنگلاخ است
********
من نهنگم ولی نه دریایی
من پلنگم ولی نه صحرایی
یارم و یار من خدای رحیم
یار اویم نه یار هرجایی
********
بیا تا خرد را هدایت کنیم
ز بی مهربان ها حکایت کنیم
بیا تا به قاضی در اندرون
زدست محبت شکایت کنیم