دوبیتی های 2864 الی 2875
2864
جنبش و کوشش , هنر هر کسی ست
درد و دوا حاصل پیش و پسی ست
خیز که وقت طرب و زندگی ست
گوشه یک خانه نشستن بس ست
******
2865
سه تارم ناله سر داده است امشب
نمایش از هنر داده است امشب
مرا چون مرغ شب از شاخه غم
زکنج خانه پر داده است امشب
******
2866
بهار آمد که , پشت گل بخارد
زچشم ابر, یک دریا ببارد
بگو از من به گلکار بهاری
بهاران می رود گر گل نکارد
******
2867
مرا داغ جوانی پیر کرده
زعشق و زندگانی سیر کرده
شنیدم غم به شادی گفته صحرا
چرا در کار من تدبیر کرده
******
2868
این عاشق تو پیر شد و میر نشد
از لطف خدای تو زمینگیر نشد
مانند هزار عاشق دلداده
دل داده به راه عشق و دلگیر نشد
******
2869
من همسفر ستاره و خورشیدم
همسایۀ پیر زهره و ناهیدم
وقتی که به غربتم فراری دادند
دروازه شهر را به هم کوبیدم
******
2870
چو مردان جنگی به خود تاختم
به سختی به این کار پرداختم
در آتش در افتادم و سوختم
دراین سوختن خویش را ساختم
******
2871
بنده بودیم و بندگی کردیم
سخت درین ره دوندگی کردیم
روی مرز خداپسندانه
مرد و مردانه زندگی کردیم
******
2872
حیف باشد که ما ترش باشیم
زنده باشیم و زنده کش باشیم
جمع گردیم و این بقیت عمر
مهربانی کنیم و خوش باشیم
******
2873
ما به قانون عشق پابندیم
دور از هر گمان و ترفندیم
چونکه شادی به ما نمی سازد
بار غم می کشیم و خرسندیم
******
2874
دلیر و پهلوان وشیر باشید
به دست پهلوان شمشیر باشید
نخواهید از کسی ماهی به خواری
ولی خود مرد ماهی گیر باشید
******
2875
کار من خوردن است و خوابیدن
گرد امیال خویش چرخیدن
مثل دیوانه های زنجیری
گریه کردن به گریه خندیدن
******