دوبیتی های 2912 الی 2923
2912
سرشک دیده ات آب زلاله
دو چشمت مثل چشمان غزاله
گرفتار تو هستم در یقینم
زدست تو رها گشتن محاله
******
2913
ای هنر آموز جهان مال توست
ماه فلک گوشه ای از خال توست
خوب بیندیش در این روزگار
راحت تو بسته به احوال توست
******
2914
دل تنگ بیابان را دریدم
بلا را بهر جان خود خریدم
در این راهی که رفتم در شب و روز
ز بد حالی به خوشحالی رسیدم
******
2915
جهان را تیره دیدن کج خیالی ست
به غم پیوسته بودن بد مقالی ست
مکن اندیشۀ بد چون که گفتند
بد اندیشی کمال بی کمالی ست
******
2916
خدایا ساز ما را سازگردان
مرا با این و آن دمساز گردان
در من بسته گردیده تو ای یار
در امید ما را باز گردان
******
2917
خدایا چاق حالی چاق حالی
سپید اندیشی و نازک خیالی
جوانی رفت از دستم خدایا
به فریادم برس در دیر سالی
******
2918
چو مرغان میل پروازی ندارم
به پایم چنگل بازی ندارم
تو گر آغاز راهی آخری هست
منم آخر که آغازی ندارم
******
2919
شب تارم گل کهتاب می خواست
دو چشم خسته من خواب می خواست
به فرمان دلم در خشکسالی
درخت آرزویم آب می خواست
******
2920
به شب ها همدم مهتاب بودم
چو باد هرزه ای بی تاب بودم
به وقت مردنم چون قوی تنها
به دنبال دو دریا آب بودم
******
2921
خداوندا مرا از خویش راندی
چو راندی دیگرم هرگز نخواندی
خدایا هر چه کردی خوب کردی
اگر جان مرا بر لب رساندی
******
2922
بیا در خاک صحرا گل بکاریم
زابر دیده بارانی بباریم
پس آنگه در کنار این گل آباد
به رسم دور پشت هم بخاریم
******
2923
درخت کهنه ای در بیشه زارم
نگهبان سکوت کوهسارم
اگر دنیا به کام من نگردد
ولی من با همین دنیا ندارم