2912

سرشک دیده ات آب زلاله

دو چشمت مثل چشمان غزاله

گرفتار تو هستم در یقینم

زدست تو رها گشتن محاله

******

2913

ای هنر آموز جهان مال توست

ماه فلک گوشه ای از خال توست

خوب بیندیش در این روزگار

راحت تو بسته به احوال توست

******

2914

دل تنگ بیابان را دریدم

بلا را بهر جان خود خریدم

در این راهی که رفتم در شب و روز

ز بد حالی به خوشحالی رسیدم

******

2915

جهان را تیره دیدن کج خیالی ست

به غم پیوسته بودن بد مقالی ست

مکن اندیشۀ بد چون که گفتند

بد اندیشی کمال بی کمالی ست

******

2916

خدایا ساز ما را سازگردان

مرا با این و آن دمساز گردان

در من بسته گردیده تو ای یار

در امید ما را باز گردان

******

2917

خدایا چاق حالی چاق حالی

سپید اندیشی و نازک خیالی

جوانی رفت از دستم خدایا

به فریادم برس در دیر سالی

******

2918

چو مرغان میل پروازی ندارم

به پایم چنگل بازی ندارم

تو گر آغاز راهی آخری هست

منم آخر که آغازی ندارم

******

2919

شب تارم گل کهتاب می خواست

دو چشم خسته من خواب می خواست

به فرمان دلم در خشکسالی

درخت آرزویم آب می خواست

******

2920

به شب ها همدم مهتاب بودم

چو باد هرزه ای بی تاب بودم

به وقت مردنم چون قوی تنها

به دنبال دو دریا آب بودم

******

2921

خداوندا مرا از خویش راندی

چو راندی دیگرم هرگز نخواندی

خدایا هر چه کردی خوب کردی

اگر جان مرا بر لب رساندی

******

2922

بیا در خاک صحرا گل بکاریم

زابر دیده بارانی بباریم

پس آنگه در کنار این گل آباد

به رسم دور پشت هم بخاریم

******

2923

درخت کهنه ای در بیشه زارم

نگهبان سکوت کوهسارم

اگر دنیا به کام من نگردد

ولی من با همین دنیا ندارم